توضیحات
قصه کوچک بزرگترین سیب دنیا:
تصور این که درختهای سیب هر روز صبح برای هم خواب شب قبلشون رو تعریف کنند، خیلی قشنگه. من شیفته این خیالپردازی نویسنده شدم.
داستان اصلی خواب یکی از درختهاست که میبینه از یک سیب داره که از همه سیبها بزرگتره. انقدر بزرگ که جلوی خورشید رو میگیره. این بخشش یه کم حالت پند و اندرز در نکوش غرور و تکبر داره اما مثلا موقع خوندن برای بچههای 4تا7 سال میشه تغییرش داد یا تعدیلش کرد. برای بچههای 8 سال به بالا که خودشون میخونن کتاب رو، خوبه به نظرم.
در کل من تصویرگری کتاب و داستان رو دوست دارم. امیدوارم شما هم خوشتون بیاد.
توضیحات رسمی
خوابهای درختان سیب یک جنگل دستمایه شکلگیری داستانی تخیلی با درونمایه اجتماعی شده است. حافظ میرآفتابی و ابوالفضل همتی آهویی در کنار هم اثری داستانی و خواندنی را خلق کردهاند که در قالب کتابی به اسم «قصهی کوچک بزرگترین سیب دنیا» در اختیار کودکان قرار گرفته است.
میرآفتابی که بیشتر به عنوان تصویرگر شناخته شده است داستانی را خلق کرده که کودکان را به سمت دوست داشتن خود و ماهیتشان سوق میدهد. در این کتاب درخت سیب کوچکی آرزو دارد بزرگترین سیب دنیا را داشته باشد، او به این آرزو میرسد اما دچار دردسرهایی میشود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «آخرین شکوفهی سیب که با شاخهی بلند درخت کوچک به ابرها رسیده بود به سرعت تبدیل به یک سیب شد، رشد کرد، رشد کرد، باز هم، باز هم… سیب قرمز همینطور بیپروا بزرگ و بزرگ شد. درخت کوچک نمیدانست خواب میبیند یا این اتفاق حقیقت دارد.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.